به هر حال باید کاری کرد!
سعی خودمو می کنم به خاطر برادر عزیزم و پسرخاله های گلم و بیننده های عزیز وبلاگمون ولی خوب راضی کردن سلیقه های مختلف واقعا کار سختیه. ما البته قرارمون این بوده که هرکی کار خودشو با سلیقه خودش انجام بده و چون وبلاگ گروهی هست نتیجه متنوع بشه. منم بسته به روحیه خودم سعی می کنم کیفیت کار رو بالا ببرم
حالام می خوام چند تا از دست نوشته های خودم رو بنویسم براتون که امیدوارم با نظرهاتون من و همکارهای خوبم رو تشویق کنید
در مسیر کارخانه اندیشیدم کدامیک ساکن و وامانده ایم؟
من یا بوته خار روییده بر سر راه؟
گویا پرسش آشفته من پاسخی آسان داشت . در مسیر برگشت بوته خار نبود!
***
اجسام از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترند و شما از آنچه حس می کنید از خود دورترید
***
محصول جدید باطل گشت . همه آنچیزی که احتیاج داشتم تو بودی
***
طبق شواهد موجود مدارکی اثبات می کنند که هر صفر زیر مخرج روزی عبارت را به بلندیهای بی نهایت خواهد رسانید!
***
دستت را از زیر چانه ات بردار و بگذار سنگینی افکارت گردنت را بشکند!
دختر خشخاش و خورشید
آن روز که روحت را به مردمانی با سرهای متورم از خرد تسلیم می کردی تا سبک سری های شادآلود کودکانه ات را با مشتی از خردل و هسته خرما پر کنند ...فکر امروزت را می کردی
حالا به جای بهار نارنج از کاسبرگ های تلخ متاهلانه مربا درست کن و طعم خمار هوس خیال انگیز را خمیازه بکش!
***
به تعداد ذرات آفرینش دوربین های مدار بسته
این تن خاطی خودروست
و" من "پشت فرمان خواب است
خدارا ! برای لحظه ای جریمه ننویسید ....ننویسید....ننویسید
***
امروز از آن روزهاست!
چاقو احساس می تراود و قلب ضامن دار گلو می درد . اشک های تو هم خشک تر از آنند که سیل حتی مورچه را تهدید کند!
***
قلبم را به اقساط به خدا واگذار کرده ام که لحظه لحظه تنفس را به حساب ریه هایم بپردازد!
***
اگر دوست داشتین بازم از خودم چیزی بنویسم حتما نظر بدین . شاید دفعه بعدی اینو بنویسم: ۲۴ ساعت اگر وقت داشتم...