نگاه می کنم...
تمامش برهوت است...
کویر...
باید زنده بمانم !
اگر چه آب نیست
اما ...
خاک هست
باید زندگی کنم ...
یک بغل گل یاس
یک سبد ستاره
ویک دنیا عشق
پیشکش تو بخاطر زیباترین روز دنیا
که روز تولد توست
همه هستی را نیرویی فرا گرفته است
که تورا نیز حمایت می کند
این نیرو، نگران توست
این نیرو همواره در دسترس است
اگر این نیرو را از دست بدهی ، خودت مقصری
اگر درها و پنجره های اتاقت را ببندی
خورشید بیرون را نپوشانده ای
بلکه خودت را در تاریکی محبوس کرده ای
حتی اگر درها را بگشایی
پنجره ها را باز کنی
و پرده ها را هم کنار بزنی
باز اگر چشمانت را بسته نگه داری
جز تاریکی نصیبی نخواهی برد
نسبت ما نیز با خدا چنین است
عشق او همواره در دسترس است
اما دل ما گشوده نیست
دلت را به خدا بسپار
بگذار خداوند ، تپشهای هماهنگ با هستی را به آن الهام کند
دلی که هماهنگ با نبض هستی نامتناهی نمی تپد
دل نیست ، پاره ی گِل است
از کتاب عشق پرنده ای آزاد و رها
شرمنده من (خواهر) همیشه یادم می ره با شناسه خودم بیام . با شناسه مدیر وبلاگ می یامhttp://www.parsiblog.com/Images/Emotions/159.gif